
پاییز یکی از زیباترین فصلهای سال است. فصل هزار رنگ که در آن هوا و طبیعت رنگ و بوی خاصی می گیرد. شاید شما هم شنیده باشید کهفصل پاییزفصل عاشقانه است و برای همین هم متن های عاشقانه پاییزی زیادی وجود دارد که مورد استفاده کاربران قرار می گیرد.
در حقیقت جملات کوتاه پاییزی طرفداران بسیاری دارد. ما هم در این مقاله ازپارسی نومتن ادبی در مورد فصل پاییز را گرداوری و منتشر کرده ایم ضمن این که عکس پروفایل پاییزی را هم برای شما جمع آوری کرده ایم که امیدواریم بپسندید.
جملات زیبای پاییزی
پاییز نفس نفس میزند
پشت پنجره ایستاده ام
و بی خیال چای می نوشم
پاییز هق هق میکند
چشم میبندم وفال حافظمیگیرم
پاییز نارنجی تر از همیشه
نگاهش رنگ التماس میدهد
.برای یک دقیقه بیشتر ماندن دست به دامان یلدا شده
و من به زمستان فکر میکنم و لذت برف هایش …
پاییز دارد تمام میشود و من بی رحم شده ام
سرد..بی تفاوت. .شبیه تو. .شبیهزمستان
پاييز
وفادار ترين فصل خداست
حافظهی خیس خيابان های شهر را
همیشه همراهی می کند
لعنتی، هی مي بارد و می بارد…
و هر سال
عاشق تر از گذشته هایش
گونه های سرخ درختان شهر را
می بوسد و
لرزه مي اندازد به اندام درختان
و چقدر دلتنگ می شوند برگ های عاشق
براي لمس تن زمين
که گاهی افتادن
نتيجه ی عشق است…
تنهایی مثل پاییزه هم قشنگه هم غم انگیزه
قشنگیش به خاطر تو و غم انگیزیش به خاطر دوری تو
کسی که گمان می کند برگ ریزان پاییزی به معنای مرگ برگ هاست
هرگز رقص آن ها را در روزهایی که باد می وزد ندیده است!
پاییز فصل آزادی است
برگ ها به جای صرفا سبز بودن
می توانند زرد، قرمز، قهوه ای و نارنجی بودن را انتخاب کنند
متن عاشقانه پاییزی برای همسر
پاییز دوست داشتنی است چون تو دوستش داری
مثل باران که زیباست، چون تو زیبایی
افشین صالحی
کاش میشد هرشب
ساعت را عقب کشید
مثل آن شب در شروع پاییز
می خواهم
یک ساعت
بیشتر دوستت بدارم
مجید مصطفوی
بيچاره پاییز …
دستش نمک ندارد …
اين همه باران به آدم ها میبخشد،
اما همين آدم ها تهمت ناروای خزان را به او میزنند.
خودمانیم …
تقصير خودش است ؛
بلد نيست مثل ”بهار” خودگیر باشد
تا شب عيدي زير لفظی بگيرد و
با هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه دهد …
سیاست ” تابستان ” را هم ندارد
که در ظاهر با آدم ها گرم و صمیمی باشد
ولی از پشت خنجری سوزناک بزند
بیچاره …..
پاییز
سرد و بی رحم نیست
فقط
جسارت زمستـان را ندارد
ذره ذره زرد می کند
اندک اندک جان می سِتاند
قطره قطره می گِریاند
پاییـــز سرد نيست
نامـــهربان است
درســت مانند “تو ”
من و یک پاییز و یک مهر در جاده ای پر پیچ و خم از برگ های نم پاییزی
کمی مه و کمی بوی آتش
چه لذتی داشت اگر تو هم کنارم بودی …
متن پاییزی عاشقانه
دست هایتان را آماده کنید
پاییز نزدیک است
باید گره بخورد در دست های
کسی که سال ها انتظارش را کشیدید
جان عزیزتان پاییز رادونفرهآغاز کنید
عاشق که باشی ، پاییز که باشد
باران که ببارد انار که هیچ
سنگ هم اگر باشی
دلت ترک میخورد
هرگز مغرور نشو
برگوقتی می ریزه که فکر می کنهطلاست !
دوباره پاییز
اما نه ((فصل خزان)) زرد!
دوباره پاییز
اما نه فصل اندوه و درد!
دوباره پاییز
فصل زیبای سادگی
دوباره پاییز، موسم شدید دلدادگی . . .
نگرانم
پاییزکه برسد
ساعت ها را عقب می کشند
دلتنگی ام
یکساعتزودتر می آید.
کسی که رنگ پریدگی پاییز را دراک کرده باشد
به نیرنگ گلهای رنگ رنگ دل نخواهد سپرد . . .
می پسـندم پاییـز را
که معافـم می کنـد
از پنـهان کردن
دردی که در صـدایم می پیچـد ُ
اشکی که در نگاهـم می چرخـد
آخر همه مـی داننـد
سـرما خورده ام . . . !
زیباترین متن های پاییز
نمیرسم ها را بر نمی تابم
با هر برگ پاییز
به پای تو میرسم
تا رسم عاشقی
در کهکشان بماند
برای همه ی برگ های فرو نیامده
تا بهارِ چشم هایت وقت دارم
تا آن روز، یک ریز
به پای تو میریزم…
تو با شهریور چه کردهای!؟
بوی پاییز عاشقانه را
به خود گرفته
صدای برگ ریزان را
از میان موهایم میشنوم
دستان توست
که نمیگذارد خزان شوم
دست هایتان را آماده کنید
پاییز نزدیک است
باید گره بخورد در دست های
کسی که سال ها انتظارش را کشیدید
جانِ عزیزتان پاییز را دونفره آغاز کنید
برگها رو کنار هم بذار و رو به درخت ها بگیر !
پاییز را خواهی دید .
زیبا و عجیب و باشکوه ….
تابستان به دیدنم نیامد !
به دیدار پاییز خواهم رفت …
باید بهخرمالوهای کال سربزنم
بهانارهایسبز به آدمهای ناپخته به آنها که هنوز عاشق نشده اند
بگویم که اتفاق بزرگی خواهد افتاد
بگویم که پاییز در راه است…!
و من عاشقانه منتظرم…
متن ادبی و شعر کوتاهدر مورد پاییز
پاییز نزدیک است
صدای خش خش برگها
بوی مهر،عطرتلخ یار،
نم نم باران به زیر چتر
با لبخند بی بهانه بر لبانت،
و بوی خوش مهربانی،
حس خوب پاییز
نثارت ایدوست…
دارد پاییز میرسد؛
انارنیستم
که برسم به دستهای تو ..
برگم؛
پر از اضطراب افتادن …
خش خش… ،صدای پای خزان
است یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند…
از روی مهر با من دلخسته یار شو
پاییز کوچه های دلم را بهار شو…
آرام شدهام
مثل درختی در پاییز
وقتی تمام برگهایش را
باد برده باشد
پاییز کوچک من،
دنیای سازش همه رنگهاست
با یکدیگر
تا من نگاه شیفتهام را
در خوشترین زمینه به گردش برم
به یاد مرگ در پاییز بیش از پیش میافتم
که در افتادن برگ درختان، درس عبرتهاست
بیا که پرده پاییز خاطرات انگیز
گشوده اند و عجب لوح عبرتست ای دوست
مآل کار جهان و جهانیان خواهی
بیا ببین کهخزانطبیعتست ای دوست
پاییز ، ای سرود خیال انگیز
پاییز ، ای ترانه ی محنت بار
پاییز ، ای تبسم افسرده
بر چهره طبیعت افسون کار
کاش کسی پاییز را
سر و ته می کرد
برگها به درخت
می چسبیدند، تو به من!
پاییز را باید با چشم های تو نگاه کرد!
وگرنه برای من دیگر عاشقانه نیست،
این رنگهای پژمردهی خیابانها…
وه … چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پرشور و رنگ آمیز بودم !
بوی دلتنگی پاییز وزیده ست
ولی ،
اولین موسم این فصل مگر “مهر” نبود ؟ …
تنهایی…
به تنهایی هم می تواند
دخل آدم را بیاورد
چه برسد به اینکه
دست به یکی کند با غروب
دست به یکی کند با جمعه
باپاییز…
چه دردی میکشه عاشق فقط پاییز میدونه
خراسون از چه میناله فقط چنگیز میدونه
عذاب هرزه رویی رو گل جالیز میدونه
موذن زاده داره رو مزارت نوحه میخونه
پاییز در راه است
بیاییدباهم قدرى مهربان تر باشیم
و یک فنجان چای محّبت
باهم بنوشیم و بدانیم
مهربانی هایمان هرچه پررنگ تر بهتر..
گوش کن
صدای نفس های
پاییز را میشنوی؟
و این زیباترین
فصل خدا می آید.
دوست من
غم و اندوهت را
به برگ درختان آویزان کن
چند روز دیگر می ریزند
پاییز در راه است ابرهاکم کم می آیند
کوچه ها یک بند میخندند
خیابانها پر ازعاشقانه
و پاییز را بیشتر از آنچه که هست
دوست داشتنی میکند
یک موسیقی آرام بخش
که صدای خش خش برگ های
زیرقدمت باشد
( زمزار )
نفس هایم در تلاطم بی تو بودن با لحظه های فراق آمیخته شدند
باران ها بی تو باریدند
گل هابی توشکوفهزدند
و من، درگیر میان باغ سیب در هیاهوی پاییز برای همیشه گیر افتادم
همه برگ های تقویم را
به دنبال تو شمرده ام
برگ های سیب
برگ هایانگور
پاییز اما
فصل خرمالوست
فصل گس تنهایی
سید ضیاءالدین شفیعی
پاییز مرا عاشق می کند، باران عاشق تر
حالا تو بگو این باران پاییزی با من چه می کند؟
جملات رمانتیک پاییزی جدید
برایت فصل های پاییز زیادی را آرزو می کنم
زیرا پاییز زیباترین زمان از سال است
که می توانی اوقات خوش تابستان را به یاد آوری و منتظر روزهای روشن تر باشی
پاییز که می رسد
برگ ها
از شانه های درختان می ریزند
تنهاییها
از شاخه های آدم ها جوانه می زنند
پاییز خزان برگ هاست
پاییز بهار تنهایی هاست
از پاییز گله نکن…
برگ های درخت خود بی وفایند…
چه حالی دارد درخت زمانی که برگ ها از او دل کنده و دل به پاییز می دهند…
پاییزگذارست..
می گذرد..
شاخه های درخت هم باز جوانه میزند
چه زود می روند و چه زود جایشان پر می شود…
عجیب است که هنوز گرفتار باشی
براى همه پاییز با مهر شروع میشه
اما پاییز زندگى من جایى شروع می شه که مهر تو تموم بشه . . .
دل انگیزه پاییزمن با تو ولی غم انگیزخواهد شد
وقتی تو باشی وُ من برگها را با خیالَت تنها قدم بزنم
شعر عاشقانهپاییزفروغ فرخ زاد
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم
یکایک زرد می شد
آفتابدیدگانم سرد می شد
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد
وه … چه زیبا بود, اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من میخواند
شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می زد
در شرار آتش دردی نهانی
نغمه ی من …
همچو آواری نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
پیش رویم :
چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر :
آشوبتابستان عشقیناگهانی
سینه ام :
منزلگه اندوه و درد وبد گمانی
کاش چون پاییز بودم